عشق تنهایی
دور باش اما نزدیک من از نزدیک بودن های دور میترسم
هر روز بزرگ بزرگ تر میشیم از کودکی به نوجوانی از نوجوانی به جوان و..کوچ میکنیم عمر خویش را پشت سر میگذاریم و در ذهنمان به هدف نهایی خود فکر میکنیم در طی زندگی جریاناتی برایمان پیش می آید که گاه مثل تولد شیرین وگاه مثل مرگ تلخ است ! زندگی ما انسان ها مثل زمستانی میماند که هر روز یک برگ از از روزگار خود را ورق میزند وسر انجام جای خود را به بهار زیبا میدهد وقتی بهترین روز سال که تولدتونه فرا میرسه تنها انتظاری که از اطرافیانتان دارید فقط به یادتون بودنه یادم میاد پارسال که مادر بزرگ عزیز تر از جونم زنده بود تاریخ 18 تیر ساعت 8 صبح بهم زنگ زد که تولدم بهم تبریک بگه هیچ وقت هیچ تبریکی به اندازه ی اون به دلم ننشست بنده ی خدا مریض بود ولی برای شادی نوه اش به دیدنم اومد چقدر زود لحظه هایمان خاطره میشود بدون اینکه حتی خودمون هم متوجه بشیم همه ی ما مسافرانی در قطلریم واین قطار همان جریان زندگی ست ودر کجا وکی تمام شود جز ایزد منان کسی نمیداند بیاید شادیهایمان را باهم قسمت کنیم تا قبل از اینکه از ایستگاه پیاده نشدیم!
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |